نقل‌شده است مخترع شطرنج پس از ابداع بازی شطرنج به نزد پادشاه می‌رود تا او را از اختراع آن مطلع کند. پادشاه پس از دیدن بازی به مخترع شطرنج می‌گوید، خیلی ممنونم که این بازی زیبا را ساختی، من علاقه دارم در ازای نوآوری این بازی که برای مردم تهیه کردید هدیه‌ای را به شما بدهم. لطفاً اگر تقاضایی از من دارید آن را بیان کنید. مخترع در ابتدا از پادشاه تشکر کرده و پیشنهاد پادشاه را رد می‌کند، اما پادشاه اصرار بر اعطای هدیه‌ای به مخترع می‌ورزد، سپس مخترع می‌پذیرد و می‌گوید، در خانۀ اول شطرنج یک‌دانه سبز برنج برای من بگذارید و در خانۀ دوم دو برابر آن را برایم در نظر بگیرید و در خانۀ سوم دو برابر میزان برنج در خانۀ قبل از آن را و به همین منوال ادامه دهید تا تمام خانه‌های شطرنج پر شوند. او بیان می‌کند این تمام درخواست من است و سرخود را به نشانۀ احترام پایین می‌آورد. پادشاه که انتظار درخواست هدیه‌ای گران‌بها را داشت مکثی می‌کند و می‌پرسد آیا این تمام خواستۀ شما از پادشاه عالم است. مخترع پاسخ می‌دهد آری ‌ای توانمندترین شاه عالم این تمام درخواست من است. پادشاه به وزیرش دستور می‌دهد تا درخواست مخترع را محیا کنند. وقتی درباریان به محاسبه میزان برنج موردنیاز می‌پردازند متوجه می‌شود با میزان برنج مورد نیاز برای پر کردن شصت و چهارخانه شطرنج می‌توان کره زمین را با لایه‌ای از برنج فرش کرد.